یادداشت؛
تکرار تراژدی مرگ دلخراش در بیجار
باز هم خبرِ یک زنِ بیگناه و مادری مهربان که زیر چرخهای کامیونی بیرحم، نفس آخرش را در شلوغترین خیابان بیجار کشید.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، روز دوشنبه سوم آذرماه، تاریخ تلخ دیگری به فهرست خونین تصادفات شهری بیجار افزوده شد، یک عابر پیاده، در خیابان توحید قلب تپندهٔ شهر، جایی که بانکها، داروخانهها، عابربانکها و بازار سنتی در کنار هم جمع شدهاند جانش را از دست داد.
اما این بار داستان تازه نیست، چند سال پیش نیز در منطقهٔ پرتردد فرحی، بانویی دیگر همین سرنوشت را تجربه کرد، زیر چرخ کامیون، در حالی که تنها میخواست از خیابانی عبور کند که حق زندگیاش در آن نهفته بود، همانجا همین داستان و همان بیتفاوتی اتفاق افتاد.
قانون پلیس راهور میگوید کامیونها از ساعت ۲۲ شب تا ۶ صبح حق عبور از محدودههای شهری را دارند، این قانون در سراسر کشور اجرایی شده است و قرار نیست بگویم که چون شهر بیجار کوچک است، پس باید هر طور که میتوانیم با آن برخورد کنیم.
اما واقعیت خیابانهای بیجار چیز دیگری نشان میدهد، کامیونهایی که در تمام ساعات روز حتی در اوج شلوغی ترافیک و حضور عابرین، بدون هیچ بازدارندهای از میان شهر میخیزند، گویی قانون برایشان نوشته نشده است.
این بار هم، مانند دفعات پیش، پس از شنیدن خبرِ فاجعه، چراغهای دوربینها روشن شد، دستگاههای ضبط صدا و تصویر به محل حادثه آمدند، اما سؤالی که هر بیجاری از خود میپرسد این است چرا واکنشها همیشه پساز مرگ است؟ چرا اقدامات پیشگیرانه، نه پسازِ خونریزی، بلکه پیشازِ فاجعه رقم نمیخورد؟ بیجار شهری کوچک نیست؛ شهری با تاریخ، فرهنگ و جمعیتی فعال که حق دارد در خیابانهایش بدون ترس از یک چرخِ کامیون، نفس بکشد.
در شهرهایی با ساختار مشابه، مسیرهای عبور کامیونها بهصورت هوشمند از بافت شهری جدا شدهاند؛ علائم هشداردهنده، سامانههای نظارتی و حتی ممنوعیتهای ساعتی دقیق، جانها را نجات دادهاند، اما در شهرستان بیجار، گویی این راهکارها هرگز مطرح نشدهاند یا اگر شده، در لایههای بوروکراسیِ بیاهمیتی گم شدهاند، آیا واقعاً تصمیمگیران نمیبینند که کامیونها روزها در کنار کودکان مدرسهرو، زنان با سبد خرید و سالمندانی که به داروخانه میروند، حرکت میکنند؟ یا دیدن دارند، اما دیدنشان بههیچ اقدامی تبدیل نمیشود؟
و در میان این سکوتِ عملی، مردم خودشان را مسئول نگه میدارند؛ نگاههای احتیاط آمیز، عجله در عبور و حتی ترس از رفتن به مرکز شهر در ساعات شلوغ، اما چرا باید شهروندان برای بقای خود مسئولیتی را بپذیرند که از اصلِ حاکمیت شهری است؟ امنیت فضای عمومی نه یک امتیاز، که یک حق است و تا زمانی که این حق در برابر چرخهایی که قانون را نادیده میگیرند، فدای «عادت» و «فرصتطلبی» شود، هر نفس در خیابانهای بیجار، نفسی در لبهٔ مرگ خواهد بود.
خبرنگاران «کُردتودی» سالهاست در گزارشهای مکرر خود به این خطر مهلک اشاره کردهاند؛ از جان باختن عابران، تا خطر دائمی که بر سر هر مادر، دختر، فرزند یا پیرزنی که بخواهد یک خیابان را پیاده رد کند، میآویزد، اما هیچ اقدام مفید و بازدارندهای که بتواند بامسدود کردن مسیر کامیونها، نه اجرای واقعی ممنوعیتها، نه نصب دوربین یا برخورد قضایی تاکنون رقم نخورده است.
آیا باید هر چند سال یک زن دیگر جانش را در خیابانی بدهد، دیروز در فرحی، امروز در توحید و فردا در بلوار، ولی از هیچ همبستگی انسانیاش خبری نیست؟
آیا تا چه زمانی سکوتِ مسئولان، بلندتر از فریادِ مادرانِ سوگوار خواهد بود؟ چه کسی میتواند پاسخ فرزندانی را بدهد که در کودکی یتیم مادر شدهاند و تا روزگار پا برجاست و تا دنیا بر چرخ خود میچرخد، داغ یتیم شدن به علت خودخواهی یک راننده متخلف را تحمل کنند.
بیجار فقط یک شهر نیست؛ این یک آزمون برای عدالت شهری و انسانیت در مدیریت ترافیک است و متأسفانه، مسئولان همچنان در این آزمون مردودند، تا زمانی که این چرخه خونین شکسته نشود، خیابان توحید نه نماد وحدت، که یادبودی برای بیعدالتیهای تکرارشونده خواهد بود.
اجرای طرحی ناقص و غیرکارشناسی شده در خصوص ممنوعیت ورود کامیون به داخل شهر، عدم آینده نگری به توسعه شهری و برنامه ریزی برای احداث کنارگذرها، عدم آگاهی ملت از حقوق اجتماعی سبب شده است که خبرهای تلخ پرپر شدن جوانان شهر بیجار زیر چرخ کامیونها تکرار شود.
این موضوع زمانی فاجعه آفرین خواهد شد که مردم بیجار در سالروز شهادت حضرت فاطمهزهرا«س» برای عزاداری و سینهزنی در همین خیابان توحید تجمع میکنند و اگر کامیون متخلف دچار نقص فنی میشد و با این جمعیت برخورد میکرد، چه کسی پاسخگوی این فاجعه بزرگ بود؟
نویسنده: محمدصابر سبحانی فعال رسانهای
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!