«کُردتودی» گزارش میدهد؛
گامهای کوچک با صدای بزرگ مقاومت
صبح 13 آبان، خیابانهای سنندج لبریز از شور نوجوانانی بود که پرچم ایران را با غرور در دست داشتند و با شعار «متحد و استوار مقابل استکبار»، در هوای سرد پاییزی گرمترین جلوه همبستگی و بیداری ملی را به نمایش گذاشتند.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، در دل پاییز سردِ کردستان، صبحگاه سهشنبه سیزدهم آبان، سنندج شاهد جشن عزت و سرود شور جوانی شد؛ راهپیمایی با حضور طاقتفرسای اقشار مختلف مردم به ویژه دانشآموزان و نوجوانانی که پرچم سهرنگ ایران را افتخارآمیز در دست گرفته بودند، از میدان آزادی آغاز شد و تا میدان انقلاب ادامه یافت.
مسیر خیابان فردوسی، که هر سال میزبان قدمهای امیدوار است، امروز به سان رودی خروشان از شور و شعور، میزبان موجی از مشتهای گرهکرده و فریادهای «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»، بود.
از نخستین ساعات روز، خیابانهای منتهی به میدان آزادی رنگ دیگری گرفته بودند؛ پرچمهای سهرنگ در دستان کوچک دانشآموزان موج میزد و صدای طبل و شعار در هوا میپیچید و خیابانها از هیاهوی قدمهایی پر شد که آمده بودند تا فریاد یک ملت را تکرار کنند: «متحد و استوار مقابل استکبار».
جمعیت از میدان آزادی به سمت میدان انقلاب حرکت میکرد. صدای شعارها به موجی یکصدا بدل شده بود: «مرگ بر آمریکا»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، و «ما ملت بیداریم، از آمریکا بیزاریم».
در میان این خروش، چهرههای نوجوانانی که پرچم ایران را با افتخار حمل میکردند، جلوهای خاص داشت؛ انگار تاریخ در قامت نسلی تازه جان گرفته بود.
مردم از هر قشر حضور داشتند؛ از فرهنگیان گرفته تا بازاریان، از خانوادههای شهدا تا دانشجویان و دانشآموزان دبستانی که دست در دست والدینشان آمده بودند.
در گوشهای از مسیر، گروهی از دانشآموزان دبیرستانی با لباسهای متحدالشکل، پرچم بزرگی را حمل میکردند. پارچه سبز و سفید و قرمز در میان دستانشان مانند موجی زنده میجنبید.
ما جوانان این سرزمین از مسیر استقلال و عزت برنمیگردیم
در میانه جمعیت، صدای دختری نوجوان توجه خبرنگار ما را جلب کرد، دختری با شال سفید و چشمانی درخشان، پرچمی کوچک در دست داشت و با شوق گفت: من سارا هستم، دانشآموز پایه دهم که از دیشب تا صبح هیجان داشتم. حس میکنم امروز همه ایران با ماست و وقتی پرچم را بالا میبرم، انگار همه شهدا از ما لبخند میزنند و میخواهم بگویم که ما جوانان این سرزمین، از مسیر استقلال و عزت برنمیگردیم.
سارا حرف میزد و صدای شعارهای اطراف گاهی جملههایش را میبلعید، اما برق در چشمانش به وضوح نشان میداد که این شور از درون میجوشد، نه از تکرار شعار.
جوان ایرانی هیچوقت از خاک و آرمانش کوتاه نمیآید
چند قدم آنطرفتر، پسر نوجوانی با موهای مشکی و چهرهای مصمم پرچم ایران را روی دوش خود انداخته بود و خودش را علی معرفی کرد، دانشآموز کلاس نهم یکی از مدارس ناحیه دو سنندج. با لبخند گفت: پدرم همیشه میگوید ۱۳ آبان روزی است که دانشآموز ایرانی ثابت کرد میتواند مسیر تاریخ را عوض کند و من هم امروز آمدهام تا یاد آنها را زنده کنم چون وقتی میبینم کنارم دوستانم اینقدر با غیرت و امید شعار میدهند، حس میکنم ما ادامه همان نسل هستیم و دشمن باید بداند جوان ایرانی هیچوقت از خاک و آرمانش کوتاه نمیآید.
جمعیت هر لحظه فشردهتر میشد. صدای شعارها بلندتر و هماهنگتر که در گوشهای دیگر، نوجوانی حدوداً 16 ساله با چهرهای آرام اما صدایی رسا ایستاده بود و خودش را محمدرضا معرفی کرد، دانشآموز پایه یازدهم که میگفت: ما نسل بعدی انقلابیم، شاید در کتابها خواندهایم، اما امروز خودمان داریم تجربه میکنیم که ایستادگی یعنی چه و من آمدهام تا بگویم ایران فقط یک کشور نیست، یک باور است. باوری که نمیشود آن را تحریم یا تهدید کرد.
حرفهایش را که تمام کرد، پرچمش را بالا گرفت و با صدای بلند شعار داد: «مرگ بر اسرائیل» جمعیت اطرافش همصدا شدند، و ناگهان آن نقطه از خیابان پر از فریاد مرگ بر صهیونیست شد.
در ادامه مسیر، گروههای فرهنگی و دانشآموزی با نظم مثالزدنی حرکت میکردند و پلاکاردهایی با شعارهایی مانند «وحدت، رمز پیروزی ماست»، «ایران یعنی استقامت» و «جوان ایرانی تسلیم نمیشود» در دستشان بود و صدای پخش سرودهای انقلابی در طول راه، فضایی روحانی و پرشور پدید آورده بود.
مادران در کنار فرزندانشان قدم میزدند و گاه دست بر شانهشان میگذاشتند، گویی میخواستند میراث استقامت را از نسلی به نسل دیگر بسپارند. در میان جمعیت، پدری پرچم بزرگی را بر دوش داشت و کودک خردسالش روی دوشش نشسته بود و با صدای کودکانه فریاد میزد: «مرگ بر استکبار!» و همین صدای کودکانه لبخند بر لب بسیاری نشاند.
پیرمردی از میان جمعیت عبور میکرد که پلاکاردی در دست داشت با جملهای ساده: «۱۳ آبان یعنی بیداری» که وقتی از او پرسیدم چرا آمدهای، لبخند زد و گفت: من نسل اول انقلابم. آمدهام تا به نسل جدید بگویم راه هنوز ادامه دارد و آنها امروز پرچم را از ما میگیرند و پیش میبرند همین که این نوجوانان را میبینم، خیالم راحت میشود که ایران همیشه سربلند میماند.
گروهی از دانشآموزان هنرستانی، با دستان رنگیشان، روی بنر بزرگی نقش پرچم ایران را نقاشی میکردند. رنگهای سبز و سرخ روی پارچه سفید میدوید و مردم دورشان جمع شده بودند و تشویقشان میکردند.
لحظه قرائت قطعنامه، جمعیت یکصدا شد. سخنران بر سکوی موقت قرار گرفت و در میان شعارهای «اللهاکبر» و «لبیک یا خامنهای»، بندهای قطعنامه را خواند؛ از لزوم ایستادگی ملت ایران در برابر سیاستهای استکباری گرفته تا تأکید بر حفظ وحدت و تبعیت از آرمانهای انقلاب اسلامی. با پایان هر بند، فریاد «مرگ بر آمریکا» از هزاران گلوی استوار برخاست و بر دیوارهای شهر پیچید.
بعد از پایان مراسم، جمعیت آرام آرام پراکنده شد، اما در چهرهها هنوز شعله امید موج میزد. بسیاری از نوجوانان پرچمهایشان را با خود بردند تا در خانه نگه دارند. بعضی مادران میگفتند فرزندانشان از شب قبل نخوابیدهاند، از شوق حضور در این راهپیمایی.
راهپیمایی ۱۳ آبان امسال در سنندج فقط یک مراسم سیاسی نبود؛ نمایش وحدت، ایمان و هویت بود. مردم آمده بودند تا نشان دهند کردستان، قلب تپنده ایران است و در روزهای سرنوشتساز، همواره در خط مقدم ایستادگی قرار دارد.
این حضور پرشکوه، نماد پیوند نسلها بود؛ نسلی که انقلاب را به دوش کشید، و نسلی که امروز آن را ادامه میدهد. نوجوانان با پرچم در دست و فریاد بر لب، یادآور شدند که هیچ تهدیدی نمیتواند ملتی را که بر محور ایمان و عشق به وطن ایستاده، از مسیرش بازدارد.
در بازگشت از میدان انقلاب، هنوز صدای شعارها در خیابان فردوسی میپیچید. باد سرد پاییزی، پرچمها را به رقص درمیآورد و نور خورشید میان ساختمانهای شهر میلغزید که در آن لحظه، سنندج نه فقط شهری در کردستان، بلکه صحنهای از وحدت ملی بود؛ صحنهای که در آن پیر و جوان، زن و مرد، دانشآموز و معلم، همه یک پیام واحد داشتند: «ایران زنده است، چون فرزندانش بیدارند.
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!