یادداشت؛
زن در نگاه زخمِ بازار و زلالِ کرامت
زن در منطق اسلام، بنیانگذار کرامت و انسانسازی است؛ در حالیکه نگاه سرمایهداری غرب او را به تصویر و بازار تقلیل میدهد و بازخوانی این دو روایت، ضرورت احیای نقش زن در تمدنسازی امروز را یادآور میشود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، در روزگاری که هیاهوی رسانههای جهانی، تصویری پر زرقوبرق اما تهی از حقیقت را بر دیوار ذهنها میپاشد، سخن گفتن از «زن» نه فقط گفتگویی اجتماعی، بلکه ورود به یک میدان تمدنی است؛ میدانی که دو نگاهِ کاملاً متفاوت روبهروی هم ایستادهاند: نگاهی که زن را با «کرامت» معنا میکند، و نگاهی که او را در چارچوب «بازار» تعریف میسازد.
زن در آیینه اسلام: کرامتی فراتر از جنسیت
در اندیشه اسلامی، زن آغاز داستان انسان است؛ نه حاشیهای بر متن تاریخ. اسلام زن را نه با نقشهای تحمیلی، بلکه با گوهر انسانیاش شناسایی میکند؛ آنجا که قرآن معیار برتری را «تقوا» میگذارد، نه جنسیت و نه جایگاه اقتصادی.
اسلام در روزگاری که زن در بسیاری از جوامع به دارایی مردانه تبدیل شده بود، از حق مالکیت مستقل زن گفت، برای رأی و انتخاب او احترام قائل شد و حضور اجتماعی او را حق طبیعیاش دانست چون در متن همان جامعهای که دختران را زندهبهگور میکردند، اسلام شرافت زن را به نقطه عزیمت تمدنسازی تبدیل کرد.
زن در منطق اسلام نه سایهای از مرد است و نه موجودی که تنها در نقشهای خانوادگی تعریف شود بلکه او حامل معناست؛ کسی که وجودش پیوندی میان تربیت نسل و تعالی فرهنگ میسازد. مادری در اسلام، یک وظیفه معمولی نیست؛ یک اثرگذاری تمدنی با نام ساختن انسان است.
زن در آینه غرب سرمایهداری؛ آزادی یا اسارت نوپوش؟
غرب معاصر با پرچم «آزادی زن» وارد میدان شد؛ اما این آزادی در بسیاری موارد ترجمهای اقتصادی یافت و آن اینکه زن از زیر بار سنتهای سخت رها شد، اما در آغوش سنگینتری به نام آغوش بازار افتاد.
در منظومه سرمایهداری، زن بیش از آنکه «فردی صاحب هویت» باشد، «موجودی مصرفکننده یا مصرفشونده» است؛ نیروی کاری ارزان، بدنی برای تبلیغ، چهرهای برای فروش کالا.
رسانههای غربی چنان تصویری از زن میسازند که گویا ارزش او نه در عقل و اندیشه، بلکه در اندازههای ساختگی اما ثابتنشدنیِ زیبایی است.
آنجا که زن باید انتخاب کند که چه باشد، رسانهها پیشاپیش انتخاب کردهاند که «چگونه دیده شود» و این آزادگی نیست؛ استعماری نرم است که در آن زن، کالایی زیبا اما دستنیافتنی میشود و در همین فرایند، از حقیقت معنوی و انسانی خود دور میگردد.
تحلیل تطبیقیِ زن در چشم اسلام و زن در چشم رسانههای غربی
دو تصویر در برابر هم ایستادهاند:
۱. زن اسلامی که با پوششاش، با اخلاقاش و با هویت انتخابشدهاش، میگوید: «من دیده میشوم، اما نه برای بدنم».
۲. زن رسانههای غربی که هر روز مجبور است خود را در قاب جوانی دائمی، زیبایی مصنوعی و رقابتهای مصرفمحور بازسازی کند.
این دو نگاه، فقط دو مدل فرهنگی نیستند؛ دو نظریه درباره «انسان»اند، در نگاه اسلام، زن موجودی است چندلایه: معنوی، عاطفی، عقلانی، اجتماعی اما در نگاه رسانهای غرب، او اغلب به یک «تصویر» فروکاسته میشود؛ تصویری که تا وقتی سود میآورد، محترم است.
زن مسلمان با تکیه بر هویت خود، نه از جهان میگریزد و نه به بازی مصرف تن میدهد. او روایت دیگری ارائه میکند؛ روایتی که در آن زن، هم فعال اجتماعی است، هم صاحب اندیشه، و هم ستون خانواده؛ بیآنکه ارزش خود را در یکی از این ساحتها قربانی دیگری سازد.
تمدنها با ابزار و فناوری ساخته نمیشوند؛ با انسان ساخته میشوند و زن، در این میان، نخستین معمار انسان است. او مدرسهای است که در آغوش خود تاریخ میپرورد.
نگاه اسلام به زن، دقیقاً از همینجا ریشه میگیرد از فهم نقش زن نه بهعنوان نیروی کار یا تصویر رسانهای، بلکه بهعنوان منشأ تولید فرهنگ.
وقتی زن در جامعه تحقیر شود، تمدن فرومیپاشد؛ و وقتی زن به کرامت خویش واقف باشد، جامعه به نور تربیت و عقلانیت روشن میشود. در تمدنسازی اسلامی، زن نه در حاشیه قرار دارد و نه در رقابت با مرد؛ بلکه در متن حرکت جامعه است: سرچشمه مهر، عقل، مقاومت و تربیت.
نویسنده: مهوش رحیمی
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!