حالت تاریک
جمعه, 14 شهریور 1404
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن پایگاه خبری تحلیلی کردتودی هستید؟
مهمانی نور در سایه همدلی و وحدت
«کُردتودی» گزارش می‌دهد؛

مهمانی نور در سایه همدلی و وحدت

امسال، برای سومین سال پیاپی جشن امت احمد در رهگذر فرهنگی سنندج به جریان درآمد تا نه‌تنها شکوه ولادت نور الهی پیامبر اعظم (ص) را پاس داشته باشد، بلکه پیامِ هم‌زبانی، سنت خدمت‌گزاری را نیز با شکوه تمام به نمایش بگذارد.

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، عصر جمعه، 12 ربیع‌الاول، هنگامی که عقربه‌های ساعت به چهار بعدازظهر نزدیک می‌شد، سنندج آرام‌آرام جامه‌ای دیگر بر تن کرد.

 آفتابِ مایل، سایه‌ کوه‌های زاگرس را بر خانه‌ها گسترده بود و نسیم خنکی از سمت آبیدر می‌وزید و درست در همین ساعت، پیاده‌راه فردوسی شاهد آغاز مهمانی بزرگی شد که نامش «جشن امت احمد» است؛ جشنی که غروب را به سپیده بدل کرد.

با فرا رسیدن زمان شروع مراسم، خیابان لبریز شد از جمعیتی که از هر کوچه و گذر به سوی پیاده‌راه سرازیر می‌شدند.

 پرچم‌های سبز و سفید در هوا موج می‌زد، صلوات‌ها بر فضا می‌نشست و در همان نخستین لحظات، همه دریافتند که این، تنها یک جشن ساده نیست، بلکه روایتی زنده از عشق و وحدت است.

پیاده‌راهی در رنگ و نور

ساعت هنوز از ۱۶ گذشته بود که غرفه‌ها یک‌به‌یک جان گرفتند. عطر چای تازه‌دم و نان محلی فضای مسیر را پر کرده بود. در دو سوی خیابان، بیش از صد غرفه در انتظار مهمانان بودند: برخی به پذیرایی مشغول، برخی به قصه‌گویی، برخی به نمایش هنرهای دستی و در دل این رنگارنگی، صدای دف‌نوازان کرد طنین‌انداز شد و گام‌های جمعیت با ریتم آن هماهنگ گردید.

غروب آرام، چنان با چراغانی پیاده‌راه در هم آمیخت که سنندج شبیه شهری جشن‌پوش از رؤیا شد و هر چراغ، هر پرچم و هر لبخند، قطعه‌ای بود از پازلی بزرگ به نام محبت.

 

مردمی که خود میزبان بودند

جلوه‌ی ویژه جشن در این بود که هیچ‌کس تماشاچی صرف نبود. مغازه‌داران اطراف، جلوی دکان‌هایشان را با نقل و شیرینی آذین کرده بودند و جوانان داوطلب، با جلیقه‌های رنگی، مسیر را سامان می‌دادند و کودکان با گل‌هایی در دست، به رهگذران خوشامد می‌گفتند و زنان کرد با لباس‌های رنگین، چهره جشن را به تابلویی زنده تبدیل کرده بودند.

یکی از خادمان، در میان ازدحام لبخندزنان گفت: ساعت آغاز جشن برای ما ساعت بندگی است و چهار بعدازظهرِ امروز شاید در تقویم یک ساعت معمولی باشد، اما برای ما زمان مهمان‌داری از پیامبر است.

شور دل‌ها در غروب

هرچه آفتاب بیشتر به افق نزدیک می‌شد، شور جمعیت افزون‌تر می‌گشت، غرفه‌های فرهنگی و مشاوره‌ای حلقه‌های گفتگو را شکل داده بودند و پدران و مادران جوان با فرزندانشان پای قصه‌گویان نشستند. کودکان با شوق به چهره راوی نگاه می‌کردند که داستانی از مهربانی پیامبر را با زبان کردی بازمی‌گفت.

در بخش دیگری، گروهی از نوجوانان با لباس‌های متحدالشکل سرود خواندند و صدای آن‌ها در فضای غروب پیچید و رهگذران بی‌اختیار ایستادند، کف زدند و صلوات فرستادند.

 

وحدت در عمل، نه در شعار

آنچه از همان آغاز جشن به چشم می‌آمد، همدلی و همراهی اهل سنت و شیعه بود، نمازگزارانی از دو مذهب در کنار هم ایستاده، با یکدیگر پذیرایی می‌کردند و دست در دست کودکان را به غرفه‌ها می‌بردند و در میان جمعیت، هیچ مرزی دیده نمی‌شد؛ همه در یک صف، همه یک‌دل.

با وجود آن‌که جشن در قلب سنندج برگزار می‌شد، پرچم‌هایی از شهرها و کشورهای دیگر نیز در جمعیت دیده می‌شد، مهمانانی از شهرهای همسایه آمده بودند تا بخشی از این تجربه معنوی باشند،  غروب سنندج برای آن‌ها فرصتی بود تا پیامی روشن با خود ببرند: امت احمد هنوز زنده است و می‌تواند با عشق محمدی گرد هم آید.

وقتی شب فرود آمد

با فرارسیدن شب، چراغ‌های رنگارنگ پیاده‌راه روشن شدند و فضای جشن حال‌وهوایی دیگر یافت و صدای دف‌ها جان تازه گرفت و مدیحه‌خوانی گروهی هنرمند، دل‌ها را لرزاند و اشک شوق در چشمان بسیاری حلقه زد و در همان حال، خنده کودکان با فریادهای شادی‌شان در هوا پیچید.

در گوشه‌ای از مسیر، کودکان دسته‌گل‌های کوچک و پرچ‌های سبزی در دست داشتند و آن‌ها را میان جمعیت تقسیم می‌کردند و این هدیه‌های کوچک اما نمادین، چنان فضایی از صفا آفرید که بسیاری زیر لب زمزمه کردند: «این همان میراث پیامبر است، بخشش و محبت.»

 

سنندج، آینه‌ای از همدلی

پیاده‌راه فردوسی در این عصر و شب، دیگر تنها یک خیابان نبود؛ آینه‌ای بود که چهره واقعی مردم سنندج را بازمی‌تاباند، مردمی که ریشه در ایمان دارند، فرهنگ غنی خود را با آیین محمدی درآمیخته‌اند و در عمل نشان دادند که «دارالاحسان» بودن تنها یک لقب نیست، بلکه حقیقتی جاری در رگ‌های این دیار است.

جشن امت احمد در عصر جمعه دوازدهم ربیع‌الاول، نشان داد که امروز سنندج نه فقط میزبان هزاران نفر، بلکه میزبان نوری بود که از قرن‌ها پیش در دل امت اسلامی می‌تابد.

وقتی ساعت از چهار گذشته بود و جشن آغاز شد، هیچ‌کس گمان نمی‌کرد که تا پایان شب، خیابان به بهشتی از مهر و مهربانی بدل گردد اما چنین شد؛ و آنچه در دل‌ها باقی ماند، خاطره‌ای بود جاودانه.

 انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!