
یادداشت؛
طلوعی از جنس بیداری
اندیشه امام خمینی(ره)، نه فقط آغازگر انقلابی سیاسی، بلکه بیدارگر روح ملتها بود، تفکری که هنوز جاری است و راه رهایی را به جهانیان نشان میدهد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، در تاریخ ملتها، گاه شخصیتی پدیدار میشود که فراتر از جغرافیا، زبان، نژاد و مرزهای سیاسی، اندیشه و ایمان را با خود به حرکت درمیآورد، مردی از تبار آفتاب که کلماتش، نه صرفاً جملههایی بر صفحهٔ کتاب، بلکه شعلههایی در جان انسانهاست.
امام خمینی (ره)، آن روحالله زمانه با برآمدن از دل تاریکترین شبهای سلطه و ستم، افقی نو به روی تاریخ گشود و نامش را نهتنها در حافظهٔ ایران که در قلب ملتهای آزادهٔ جهان حک کرد.
اندیشهٔ امام، از جنس انقلاب بود، اما نه انقلابی صرفاً سیاسی، انقلابی از درون، از جان آدمی و پیش از آنکه سیاستمداری فرزانه باشد، عارفی ژرفاندیش و فقیهی زمانشناس بود که میان عقل و عشق، شریعت و حقیقت، سیاست و معنویت، پلی ماندگار بنا نهاد چون در تفکر او، دین نه حاشیهنشین عرصهٔ اجتماع که نیرویی زنده و جریانساز بود، دینی که با عدالت گره خورده، و با آزادی، کرامت و بیداری امت معنا مییافت.
جمهوری اسلامی، مولود چنین اندیشهای بود، نظامی که برخاسته از ارادهٔ مردم و هدایت الهی، نهتنها ساختار سیاسی کشور را دگرگون کرد، بلکه روح تازهای در کالبد جامعه دمید و امام، با تکیه بر ایمان مردم، حکومت طاغوت را در هم شکست و نشان داد که «ما میتوانیم» نه یک شعار، بلکه حقیقتی تحققپذیر است.
اما رسالت امام خمینی به مرزهای ایران محدود نماند بلکه صدای مظلومان جهان شد و ندای «نه شرقی، نه غربی» را به گوش تاریخ رساند، شعاری که به جنگ وابستگی رفت و استقلال را از خواستهای سیاسی به خواستی انسانی بدل کرد.
بسیاری از ملتها، از آمریکا لاتین تا آفریقا و از آسیا تا اروپا، در کلمات او روشنی یافتند چرا که پیامش فراتر از قالبها و فرقهها، نوری الهی داشت و آن مبارزه با ظلم، بیداری ملتها، و بازگشت به خود بود.
اندیشهٔ امام، با تمام سادگی بیانیاش، پیچیده و ژرف بود، او از حکومت اسلامی، چهرهای مردمی ترسیم کرد و فقیه را نه صرفاً ناظر بر شریعت که راهبر اجتماع دانست.
نگاهش به زن، نه تحقیرآمیز و نه تشریفاتی بود، بلکه انسانی، با کرامت و مشارکتپذیر در ساختن آینده و جوان را نیروی تحول میدانست و دانشگاه را سنگر استقلال فکری. زبان امام، آمیخته به صداقت و شهامت، در دلها نفوذ میکرد، چرا که از دل برمیخاست.
امروز که دههها از عروج آن روح خدا میگذرد، زنده نگهداشتن یاد و آرمانهای او، صرفاً به برگزاری مراسم یا تکرار سخنان نیست.
آنچه لازم است، بازخوانی عمیق اندیشههای او و تبدیل آنها به گفتمان جاری جامعه است، گفتمانی که بتواند در برابر هجوم سبکهای بیریشه و تزلزل فرهنگی بایستد و به نسل نو امید و معنا ببخشد.
تفکر امام، زنده است اگر عدالت اجتماعی در ساختارهای ما جاری شود، اگر کرامت انسان، محور تصمیمگیریها قرار گیرد و اگر در مواجهه با جهانیسازی فرهنگی، خودباوری و اصالت فرهنگیمان را پاس بداریم لذا اندیشهٔ امام، زنده است اگر جوان امروز، امام را نه در قاب تصاویر که در عمق فهم و انتخابهایش بیابد.
جامعهای که به آرمانهای امام تکیه کند، جامعهای ایستا نیست، پویا، منتقد و سازنده است چرا که امام، سکون را نفی میکرد و حرکت را جوهرهٔ انسان میدانست.
راه امام، راه مردمانی آگاه، مسئول، و عدالتطلب است، مردمی که باور دارند انقلاب، پایان نیست بلکه آغازی برای سازندگی، تعالی و گسترش معنویت است.
اکنون وظیفهٔ ماست که با بازگشت به سرچشمهٔ ناب اندیشههای امام، نه فقط به یادش زنده باشیم، بلکه در عمل، میراثدار راهش باشیم.
مسئولان، با صداقت و کارآمدی، باید آئینهای از تدبیر امام باشند. نخبگان و دانشگاهیان، با تولید گفتمان عدالتمحور و مردمگرا، بایستی ذهن جامعه را به تأمل و تعهد فراخوانند و نسل جوان، با پرسشگری، ایمان و امید، ادامهدهندهٔ مسیری باشد که امام آغاز کرد.
آری، یاد امام را باید در نبض جامعه جاری کرد، در رفتار کارگزاران، در صداقت رسانهها، در دغدغهٔ معلمان، در شعر شاعران، در قلم نویسندگان. باید از امام، شخصیتی زنده بسازیم و اینگونه است که راه او تداوم مییابد و در جهان پرآشوب امروز، پرچم عدالت، آزادی و ایمان، به دست ملتها خواهد افتاد.
زیرا امام، نه فقط یک رهبر سیاسی بلکه راهی بهسوی بیداری، عزت، و بازگشت انسان به خویشتن خویش بود.
نویسنده: مهوش رحیمی
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!