حالت تاریک
شنبه, 24 آبان 1404
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن پایگاه خبری تحلیلی کردتودی هستید؟
«بوکه بارانه»؛ آوازِ باران در کوچه‌های کردستان
«کردتودی» گزارش می‌دهد؛

«بوکه بارانه»؛ آوازِ باران در کوچه‌های کردستان

آیین کهن بوکه‌ بارانه، نمادی از ایمان و همدلی مردمان کردستان، هر سال با شور کودکان و ترانه‌های محلی در طلب باران برگزار می‌شود؛ آیینی که میان دعا و شادی، پیوندی جاودان میان انسان، طبیعت و فرهنگ بومی می‌سازد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، در دل سرزمینی که هر کوه و دشتش قصه‌ای از زندگی و ایمان در سینه دارد، هنوز هم نسیمِ خاطره از میان کوچه‌های سنگ‌چین و بام‌های گِلیِ کردستان می‌گذرد و بوی آیین‌های کهن را با خود می‌آورد.

یکی از این آیین‌ها که از اعماق تاریخ تا امروز زنده مانده، «بوکه‌ بارانه» است؛ سرودی آیینی برای طلب باران، نیایشی جمعی که در آن کودکان، زنان و مردان، دست در دست یکدیگر از آسمان طلب رحمت می‌کنند.

هوا، هوای انتظار است. ابرها هنوز در پس کوه‌ها پنهانند، زمین ترک خورده و دل‌ها چشم‌به‌راه باران‌اند و در چنین روزی، شهر کوچکِ «صاحب» از توابع سقز، میزبان یکی از زیباترین جلوه‌های میراث ناملموس مردم کردستان می‌شود.

کودکان با شور و لبخند، در کنار مربیان خود در مرکز فرهنگی‌هنری شهر گرد هم می‌آیند تا دوباره این آیین دیرینه را زنده کنند؛ آیینی که ریشه در عشق به زمین و باور به سخاوت آسمان دارد.

در گوشه‌ای از حیاط مرکز، دستان کوچک دختران و پسران مشغول ساختن عروسکی است که قرار است پیام‌آور باران باشد. پارچه‌های رنگی، چوب، روبان و تکه‌هایی از لباس‌های قدیمی، جان تازه‌ای می‌گیرند و عروسک نمادین «بوکه‌ بارانه» از دلِ خاطره و ایمان زاده می‌شود.

چهره‌اش ساده و صمیمی است، همچون نگاهِ مادری دعاگو. وقتی که ساخته می‌شود، بر دستان کوچک کودکان می‌نشیند، و آواز آغاز می‌گردد:
«بوکه‌ بارانه، بوکه‌ بارانه،
خودای مهربان باره، باره...»

ترانه‌ای که نسل‌هاست در گوش کوه‌ها و دشت‌ها تکرار می‌شود، بی‌آنکه غبار فراموشی بر آن بنشیند. صدای خالص کودکان، چونان پرنده‌ای سفید از کوچه‌ها می‌گذرد. مردم از خانه‌ها بیرون می‌آیند، زنان ظرفی آب در دست دارند و با مهربانی بر عروسک می‌پاشند، گویی برکت و طهارت را نثار آسمان می‌کنند. لبخندها بر لبان خشکیده می‌نشیند و دعاها از دل‌ها به آسمان پر می‌کشد.

این رسم دیرینه، بیش از آنکه فقط برای باران باشد، آغوشی است از همبستگی. مردمان کردستان می‌دانند که زمین بی‌باران، دل بی‌امید است. آنان در گذر قرن‌ها آموخته‌اند که باید برای رحمت دعا کرد، اما نه با اندوه، بلکه با شادی و همدلی.

از همین روست که در «بوکه‌ بارانه»، نیایش با رقص و آواز درهم می‌آمیزد، و دعا به جشنی روحانی بدل می‌شود.

در گذشته‌های نه‌چندان دور، وقتی خشکسالی سایه بر زمین می‌افکند، کودکان روستاها گرد هم می‌آمدند و بوکه‌ بارانه را از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر می‌بردند. هر خانواده سهمی از نذر خود را می‌داد، گاه تخم‌مرغی، گاه نانی تازه، و گاه قطره‌ای آب، آنان باور داشتند که اگر دل‌ها یکی شود، باران نیز خواهد بارید. 

این باور نه تنها تصویری از ایمان، بلکه روایتی از فرهنگ زیست‌محور مردم کرد است؛ فرهنگی که طبیعت را نه دشمن، بلکه دوست و مادر می‌بیند.

برگزاری دوباره‌ این آیین در مرکز فرهنگی‌هنری صاحب، یادآور همین پیوند عمیق میان انسان و طبیعت است. مربیان این مرکز، هدف از اجرای چنین مراسمی را تنها زنده کردن یک رسم قدیمی نمی‌دانند؛ بلکه آن را فرصتی برای آموزش مهربانی، همدلی و آشنایی کودکان با هویت قومی‌شان می‌دانند و آنان باور دارند که آیین‌ها، همچون ریشه‌های درختان کهن، اگرچه در خاک پنهان‌اند، اما شیره‌ی جانِ فرهنگ را در خود دارند.

مراسم، در میان شادی و ترانه ادامه می‌یابد. هر کودک دستی بر عروسک می‌کشد، گویی تمنایی در دل دارد که جز خدا کسی نمی‌داند. صدای دف از دور می‌آید، و آسمان آرام‌آرام چهره‌اش را تغییر می‌دهد. ابری نرم و خاکستری از پشت کوه نمایان می‌شود، نسیمی خنک در کوچه‌ها می‌پیچد، و نگاه‌ها پر از امید می‌گردد.

 در همین لحظه، یکی از زنان پیر شهر زمزمه می‌کند: «بوکه‌ بارانه‌مان کار خودش را کرد...» و چشمانش می‌درخشد از اشک و لبخند.

این آیین نه تنها تلاشی برای پاسداشت سنت‌هاست، بلکه نوعی بازآفرینیِ میراث فرهنگی در قالب آموزش و هنر است. بوکه‌ بارانه در دل خود مفاهیمی چون نیایش، همبستگی، طبیعت‌دوستی و امید را درآمیخته و به نسل امروز می‌آموزد که فرهنگ، تنها در کتاب‌ها نیست؛ در آواز، در بازی، در لبخند و در قطره‌قطره‌ی باران است.

امروز که جهان در شتاب مدرنیته گاه از گذشته‌اش فاصله می‌گیرد، چنین آیین‌هایی چونان چراغ‌هایی کوچک، حافظ روشناییِ هویت جمعی‌اند. بوکه‌ بارانه نه فقط روایتِ کودکان شهر صاحب، بلکه نغمه‌ای از روح مردم کردستان است؛ مردمی که در هر شرایطی، عشق به زندگی و ایمان به باران را در دل نگاه می‌دارند.

و باز، آسمان می‌بارد. زمینِ تشنه نفسی تازه می‌کشد. کودکان می‌خندند و عروسک بوکه‌ بارانه در میانشان می‌چرخد. شاید باران هدیه‌ی ابرهاست، اما آنچه زمین را سبز می‌کند، همین ایمانِ ساده و صمیمیِ مردمان است.

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!